ویژگی های خاص نقد ادبیات کودک و نوجوان با نقد بزرگسالان

دسته : ادبیات
برگزیده : true
گروه سنی : ۱٨ سال به بالا سال

در این مقاله به بررسی ویژگی های تفاوت نقد آثار ادبی کودک و نوجوان با آثار بزرگسال پرداخته است و این که یک اثر ادبی کودک و نوجوان با چه نگاهی باید از نقد ادبی بزرگسال متمایز شود .

این پژوهش را کارشناس مسئول ادبی کانون گیلان انجام داده و اثرمقام اول مقاله نویسی کشوری را کسب کرده است.

شرح مقاله


ويژگي هاي خاص نقد ادبيات كودك و نوجوان كه آن را از نقد ادبي به معناي عام متمايز مي كند. 

در همه چيزي هنر و عيب است

عيب مبين تا هنر آري بدست                 نظامي

نقد يكي از مباحث بسيار مهم در شناسايي و تبيين مولفه هاي يك اثر هنري است. اثري كه نگارنده آن را با تفكرات و انديشه­هاي خويش خلق نموده است و محاسن و معايبي دارد كه از نگاه خواننده ي تيز بين و نكته سنج دور نيست. اگر زوايا و لايه­هاي دروني يك اثر شناخته نشود و نگارنده نتواند ارتباط خوبي با مخاطب خود برقرار نمايد،‌ در نگارش و رفع نيازمندی­ها­ي مخاطب خويش به بي بيراهه رفته به ويژه زماني كه مخاطب كودك است نقد در لغت به معناي سره كردن، جدا كردن پول خوب از بد، ظاهر ساختن عيوب يا محاسن كلام مي باشد. نقد، باز جست سره از ناسره­ي هر چيزي است. در ادبيات، اين هنر و قالب با عنوان نقد ادبي جايگاهي متفاوت و متمايز پيدا مي­كند. اگرچه اهداف و ساختار نقد تجزيه و تحليل و واكاوي است، اما در حيطه­ي نقد ادبي به معناي عام، اهميت و حساسيت آن بيشتر هويدا مي­گردد. در اين نوع از نقد، نقاد تلاش مي­كند يك اثر را مورد سنجش و ارزيابي  قرار دهد و درباره­ي آن به بحث بنشيند. Genre griticin يا نقد ادبي، بررسي يك اثر هنري است بر اساس قالب يا موضوع. هدف از اين نوع نقد، قضاوت و طبقه بندي در باره­ي يك اثر مي باشد.دانش نقد تلاشي است آگاهانه و هوشمندانه كه با ذكاوت منتقد و با رعايت قوانين اصول درست نقد، طبق معيارهايي خاص، يك اثر را مورد بازبيني قرار داده و مخاطب را با زيبايي­ها و گاه نادرستي­هاي يك اثر آشنا مي­سازد و در اين رابطه، نقد كتاب، مثل حقوق است. حقوقي كه همه، حق بهره مندي از آن را دارند. بنابراين هركسي كتابي را بخواند بايد آن را حق خود دانسته و به بررسي و نقد از آن بپردازد. نقد ادبي داراي اهدافي است كه اهم آن عبارت است از: تفسير و راز گشايي يك ژانر ادبي و كاهش فاصله و شكاف بين خواننده و متن، افزايش بهره مندي مخاطب از يك اثر هنري، كشف و شناسايي انديشه و زيبايي­هاي در يك متن، داوري و ارزشيابي اثر زيرا « نقاد قاضي ارزش هاست.» (دامادي، 1375: 55). تبيين ارتباط يك اثر ادبي با ارزش هاي انساني و الگوي متعالي بشري و .. «رولان بارت معتقد است: منتقد به هيچ رو نمي­تواند جاي خواننده را بگيرد. بيهوده است اگر از او بخواهيم كه صدايي هر چند شايسته را براي خواندن به ديگران وام بدهد و خودش خواننده­اي باشد كه ديگر خوانندگان او را به نمايندگي از سوي خود براي بيان احساس هايشان برگزيده اند»( حجازي، 1387: 231). منتقد بايد به عنوان يك سخن سنج مورد اعتماد همه باشد. برقراري حس اعتماد و دوري جستن از بدبيني و كژتابي از مولفه هاي اساسي يك نقد سالم  مي باشد. منتقد بايد از توانايي و قدرتي خاص در شناسايي زيبايي­هاي يك اثر برخوردار باشد. شگردهاي زباني و زيبايي­هاي كلامي يك اثر را بشناسد و با چيرگي و اشراف كامل تمام زواياي يك اثر را به ويژه در حيطه­ي زيبايي شناختي(استي تيك) واكاوي نمايد. نقاد از انديشه­اي جويا و ذوقي پويا برخوردار باشد تا بتواند به درستي سره را از ناسره تشخيص دهد. وظيفه­ي نقاد كتاب، مرور كتاب نيست. زيرا اين نوع نگاه روزنامه نگاري است و حال آن كه نقد در حيطه­ي ادبيات قرار مي­گيرد. در حقيقت او بايد به اثر توجه داشته باشد نه ناشر و نه نويسنده.منتقد بايد با ويژگي­هايي چون صراحت، روشنگري و در نهايت كيفيت مطلوب يا نامطلوب يك اثر را دريابد. به وجوه مثبت و منفي آن اشاره كند. منتقد بايد ادبيات كلاسيك، معاصر و ادبيات كودك را بشناسد تا بتو­اند با آگاهي در باره­ي يك اثر به نقد و نظر بپردازد. تا پايان قرن بيستم كه نقد ادبيات كودك به طور رسمي مطرح نبود با افزايش چاپ كتاب كم كم جايگاه خود را پيدا كرد و باعث به وجود آمدن دوران طلايي ادبيات كودك در اين زمان شد. زماني كه كتاب­ها از نظر كمي و كيفي رشد قابل ملاحظه اي يافتند. تاريخچه­ي نقد در مورد ادبيات كودك به تبعيت از جريان­هاي ادبي شكل گرفت كه علاوه بر نظريه­هاي ادبي، ادبيات كودك را نير تحت تاثير قرار داد. و در كنار اين رويكرد، نظريه­هاي مختلف رشد مانند نظريه­ي «شناخت گرا، رفتار گرا، و رسش گرا»(پولادي ، 1384 :  162). در پيدايش نقد آثار ادبيات كودك بي تاثير نبود. اهميت نقد ادبي ويژه­ي كودكان با دو پرسش بنيادي توانست افق تازه اي را در اين زمينه ايجاد كند. 1-سرشت ادبيات به معناي عام كه مي­توانست ادبيات كودك را از انواع ديگر متمايز كند. 2--خوانندگان و مخاطبيني كه خاص اين نوع ادبيات بودند. بنابراین نقد در این بخش، نشان از مطالعه­ي آثاري دارد كه بايد براي كودكان نوشته شود، خوانده شود، و به آنان آموزش داده شود كه مطالعه را فراموش نكنند. اگر حافظ ادبيات كودك هستيم بايد مطالعه كنيم و در كنار آن به نقد بپردازيم تا آثار قوي خود را بيشتر نشان دهند و آثار ضعيف نيز به بهتر شدن خويش بكوشند. كساني كه براي كودكان نقد مي نويسند بايد از علاقه مندي كودكان مطلع باشند و بدانند كه كودكان از چه كتابي خوششان مي­آيد و نسبت به خواندن كدام كتاب رغبت چنداني از خود نشان نمي­دهند. در ادبيات كودك دو دسته نقد وجود دارد كه بي شك با شناسايي آن در بطن و متن يك اثر ادبي ويژه­ي كودكان مي­توان به نتايج مطلوبتري دست يافت. «نقد معطوف به كتاب و نقد معطوف به كودك»(همان، 121). درنقد معطوف به كتاب،‌ نقاد معتقد است كه ادبيات كودك جزئي از ادبيات بزرگسال است اين نقد مربوط به خود كتاب است.  در اين حالت منقد ، كتاب را به عنوان يك ابزار براي كودك، صرفنظر از نياز­هاي خاص او مورد بررسي قرار مي­دهد. چيزي كه براي منتقد وجود دارد خود كتاب و ارزش­هاي نهفته در آن است. در حالت دوم منتقد به كودك توجه مي­كند. به مخاطب شناسي و ويژگي­هاي ذهني و درك شناختي او از آنچه كه مي­خواند و يا كتابي كه براي او نوشته شده، مي­پردازد.دراين حالت آثاري كه براي كودكان نوشته مي­شود مانند بسياري از آثار بزرگسالانه بايد واقع گرايانه نقد شود و با مهارت و چيرگي در باره ي شايستگي­هاي آن به قضاوت بنشيند. پيتر هانت مي گويد: «هرجا نظر افكنيد يك پيونداجتناب ناپذير بين ادبيات كودك و نقد آن ديده مي­شود هنگامي كه خوانندگان نقد و خود منتقدان كار را در معرض قضاوت قرار دهند نتيجه­ي آن تئوريزه كردن كار مي­شود. »(سلاجقه، 1385: 20). یکی از مهم­ترين مواردي كه بايد در نقد آثار كودكان در نظر گرفت، تفاوتي است كه در خوانش آثار بزرگسال و كودك وجود دارد. در واقع، در نقد آثار كودكانه، بزرگسال با انديشه­هاي خود به قضاوت مي­پردازد و يك اثر را نقد مي­كند. انديشه­هايي كه از دوران كودكي فاصله گرفته و مبتني بر تجربه است. آثاري بايد در ادبيات كودك و دنياي ذهني آنان نهادينه شود كه داراي ويژگي­هاي خاص خود باشد. بي شك هر اثري كه فاقد اين مولفه باشد در نقد آثار كودكان جايي ندارد. عده اي به خطا، كودك را مينياتوري از دوران بزرگسالي مي­دانند. لذا براي تشخيص فرديت او دچار اشتباه مي شوند. اما در مقابل روانشناسان ،كودكان را به عنوان موجودي كه داراي شخصيت و هويتي مستقل و متفاوت از بزرگسال مي­باشد، مي شناسند. .متاسفانه يكي از مشكلاتي كه در نقد كودك وجود دارد «عدم قانون مدون نقد ادبي در ايران و فقدان نگرش بنيادي در اين زمينه است» (حاشيه، 1366: 56).  از اين رو به نظر مي رسد « نقد ادبيات كودك بايد نخست بر تشخيص و تبيين انواع ادبي كودك بپردازد و مشخصات و ضوابط و اصول هر نوع را بر شمارد و پس از آن هر نوع را در هماهنگي با گروه سني مختلف باز شناسد» (همان، 55). داستان­ها، افسانه­ها، قصه­ها، متل­ها، لالايي­ها، ترانه­ها و ..كه به عنوان زيرساخت ادبيات كودك تعريف شده و بخشي از ادبيات شفاهي را تشكيل مي­دهد ، بايد به دقت مورد تامل قرار گرفته، نيازهاي كودك در آن شناسايي شود. يكي از مهم­ترين مواردي كه بايد در نقد كودك بدان اشاره نمود، تفاوت خواسته هاي نسل امروز با نسل پيشين است. اين فرايند خود به خود ارزش­هاي جديدي را مي آفريند كه با بازنگري دوباره ي يك اثر، كار نقد را دشوار وحساس­تر مي­سازد. از این رو، فرايند «مفاهمه» در نقد ضروري است. بيان چيزهايي كه براي كودكان قابل فهم بوده و متناسب  با شرايط زندگي او باشد. در حقيقت« تئوري نقد مي­تواند ادبيات كودك را از مرزهاي تنگ گذشته خارج كند و با نگاه به آينده آن را در جايگاه دانش پژوهي ادبي قرار دهد»(سلاجقه، 1385: 21). در نقد به كودك درون يا خواننده ي متن بايد توجه داشت زيرا ارتباط صميمي و دو سويه با كودك بسيار مهم و ارزشمند مي باشد. اگر منتقد داراي دانش و آگاهي بوده ، اما به كودك درون اثر و متن توجه نكند، آب در هاون كوبيده است..   ادامه دارد

منتقد ادبيات كودك نبايد اندرزي باشد. منتقد ادبيات كودك بايد با مهارت و آگاهي مولفه هاي خوب يك اثر قوي را بشناسد و بدور از پند و اندرز و نصيحت يك اثر را واكاوي نمايد. زيرا« در نقد يك اثر بايد اثر رابازيابي كرد و بعد ارزيابي» (حجوانی، 1375: 3) .در جريان نقد ادبي براي كودك منتقدين بايد به اين مهم توجه­ي ويژه اي داشته باشند كه كودك علاوه بر توانش زباني (خواندن و تجربه ي ادبي) بايد به توانش ادبي هم برسد. توانشي كه آنان را به چيزهاي پيچيده تر و گيرا تر مي رساند. در نقد بايد تجانس و تناسب الگوهاي ذهني كودك و محتواي يك اثر توجه شود. از اين كه يك اثر تا چه حد توانسته با رشد عقلاني، توان ذهني و قدرت عاطفي او ارتباط برقرار نمايد. اگرچه هدف نقد شفاف كردن متن است و بايد تمام زوايا ي نهفته در آن مورد بازبيني و واكاوي قرار گيرد اما پديده اي بنام متن و فرايند حسي حركتي به نام خواندن بايد در متن نقد كودك مورد توجه قرار گيرد. معمولا منتقدي كه براي آثار بزرگسال (شعر، داستان ، رمان و .. )نقد مي نويسد، بايد از دانش و بينش و آگاهي در  باره­ي آن متن  برخوردار باشد و حال آن كه در نقد آثار كودكان اين ريز بيني وجود ندارد و مي توان با دست باز نقد كرد. در نقد ادبيات كودك مرجع ضمير كودك است. در حقيقت نقد كودك محور است. بنابراين بايد در تمام مراحل نقد به اين مهم توجه داشت. لذا نقدي كه در آن كودك وجود نداشته باشد و منتقد از نياز ها و خواسته هاي او بي اطلاع باشد، كاري عبث و نقدي بيهوده انجام داده است. كتابي براي كودك نوشته مي شود و بزرگترها آن را نقد مي­كنند. لذا نتيجه اي كه از نقد بدست مي آيد محدود و مقيد به دنياي بزرگسالان است نه متناسب با دنياي كودكان. زيرا در اين فرايندكتابي براي كودكان نوشته شده و نقد آن را بزرگترها انجام داده اند.در نقد آثار ادبي كودكان، منتقد نبايد به نظرات فردي و شخصي بپردازد و آنها را در نقد خويش وارد نمايد.بلكه بايد به دو مورد توجه نمايد. اول اين كه همان گونه كه بيان شد نقد، كودك محور باشد. يعني منتقد با تمام وجود اثر را درك كند و نسبت به دنياي كودكان آگاهي داشته باشد. ديگر اين كه اخلاق محور باشد. در نقد بايد ها و نبايد ها مطرح شود. خوبي و بدي يك اثر نمايان گردد و به نوعي غير مستقيم معاني و مفاهيم ارزشمند را به كودك بدون اين كه به اصل متن آسيب وارد شود، انتقال دهد. در حقيقت «وفاداري به اصل متن اولين قانون در جنگل نقد پردازي است»(حجازی، 1387: 233 ). منتقد بايد بداند كه نويسنده با رعايت كدام گروه سني به خلق يك اثر پرداخته و تا چه حد در اين امر موفق عمل نموده است. در واقع، مشخصه­ي متمايز كننده­ي نقد ادبيات كودك با بزرگسال در ارتباط اثر با مخاطب و شناخت او از مطالب ارائه شده است كه بايد در نقد كودك لحاظ شود. در نقد بزرگسال ، منتقد با توجه به قواعدي خاص و جهان بيني مشخص در اثر، آن را محكوم نموده يا انتقاد مي­كند كه بهتر شود. اما در نقد ادبي كودك علاوه بر اين كه منتقد به بهتر شدن اثر توجه دارد از متن فراتر رفته و به تفسيرنيز انجام  مي شود. در نقد ادبي كودك ابتدا به تشريح موضوع كتاب پرداخته مي­شود. سپس مقايسه و در انتها قضاوت. در نقد بزرگسال رعايت اين توالي اجتناب پذير است.انتخاب محدوه ي جغرافيايي، زمان، مكان، ظرفيت هاي زباني و توانايي ها كودك، نزديك شدن به خواست ها و نيازهاي او ارتباط اثر با مخاطب و شناخت او از مطالب ارائه شده بايد در نقد مورد توجه قرار گيرد. تصوير، زبان دوم مولف است بنابراين بايد به تصوير كه نقد كودك را از نقد بزرگسال متمايز مي كند، پرداخت. زيرا اين بخش در كتاب­هاي بزرگسال وجود ندارد. نقد، بيان تصويري كتاب و بيان كلامي كه هر دو باعث به وجود آمدن يك بيان ادبي مي شوند در نقد كودك بايد مورد توجه قرار گيرد ساختار شكني زباني، ساخت دستوري نامناسب در بعضي از كتبي كه براي كودكان نوشته شده، نگارش سخيف، عدم يكپارچگي اثر، فقدان سبكي مناسب، محروميت ازديد هنري و نگرش زيبايي شناسانه ، بيگانگي با دنياي كودك و بي خبري از نيازهاي دروني او و ... از مهمترين چالش­هاي نقد ادبي ويژه­ي كودك است كه بايد منتقدان آن را مورد عنايت قرار دهند. در يك نقد، متن و تصوير بايد مكمل هم باشند. و اين نگاه از نظر يك منتقد ادبي كودك نبايد دور بماند. او بايد تناسب متن و تصوير را دريافته و نقاط قوت و ضعف آن را بنماياند. در واقع كتابي را كه مي خواهد نقد كند بايد بيش از يك بار بخواند. در نقد كودك ارائه ي ديدگاهي درست و عام براي كودكان و والدين و اين كه چه نوع كتابهايي بايد خريداري شود تا مورد استفاده ي آنها قرار بگيرد بايد مورد توجه قرار گيرد. منتقد بايد تاريخچه ي نقد را بشناسد و نسبت به كليدواژه ي اين دانش آگاهي داشته باشد. خود كودك شدن و اين كه بداند كودك چه مي­خواهد از ويژگي­هاي يك منتقد كودك است. زيرا ويژگي يك نقد خوب انتقال دانش است.يك منتقد كودك به حشويات روي نمي آورد . او به اصل موضوع مي پردازد. منتقد ادبي آثار كودكانه، علاقه به تجسس و تحقيق دارد. او داراي ذهني منظبط است. عفت كلام را رعايت مي­كند و از توهين مي پرهيزد. در داوري هاي خويش سختگيرانه مقاومت مي كند. داراي استقلال فكري است. كودكان و ادبيات كودكان را مي شناسد. با روش هاي نقد ادبي نيزآشناست. او مي داند در ساختار و محتواي آثار بايد سنجيده و حساب شده عمل كند يك منتقد آگاه و منصف با زرق و برق هاي بازاري و اما و اگرهاي و عيب جويي ها بي پايه به خودنمايي نمي­پردازد. او به كودكي فكر مي­كند كه كتابي را كه مادر برايش خريده در دست گرفته، مي­خواند و با با آن روياهايش را دانه دانه در آسمان شب قصه­ها، مي شمارد. آن وقت خوابش مي­برد و آرام  كتاب از دستش  سُر مي خورد و در زير تخت كوچكش جاباز مي كند تا شبي ديگر...        

 فهرست منابع :

-1دامادي. سيد محمد، برگزيده ي آثار در قلمرو نقد ادبي، انتشارات علمي، چاپ اول، تهران، 1375

2-حجازي . بنفشه، ادبيات كودك و نوجوان، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ دهم، تهران، 1387

3-پولادي. كمال، بنيادهاي ادبيات كودك و نوجوان، انتشارات كانون پرورش فكري ، چاپ اول، تهران، 1384

4-حاشيه، چاپ اول، خرداد 1366

5- پژوهشنامه شماره ي 7( فصل نامه پژوهشی تحلیلی و آموزشی)، کودکانه نمایی و نوآوری، مهدی حجوانی، سال دوم، زمستان 1375

مشخصات مقاله
موضوع : نقد در ادبیات کودک و تفاوت آن با نقد آثار بزرگسال
سال انتشار : ۱٣٩٣