در انتظار باران
«در انتظار باران» داستان نوجوان سیاه پوستی است که در تلاش برای غلبه بر پدیدهی شوم «تبعیض نژادی» که بر کشورش سایه افکنده بود، به جای در دست گرفتن تفنگ و کشتن طرف مقابل، راه تحصیل و پیشرفت را انتخاب میکند و در حوادث مختلف زندگی، ایمانش به باران، بیشتر از صاعقه و آتش است.
«تنگو» باور نمیکرد روزی بتواند دریا را ببیند. پدرش به او گفته بود دریا صدها مایل با آنها فاصله دارد و بلیت قطار هم گران است. اما او میدانست که کتاب معجزه میکند؛ میدانست کتاب کوچک است، ولی میتوانست آن را در دست بگیرد و از درون آن به دریا و کوههای بلند دست یابد. با کتاب میتوانست بفهمد مردم کشورهای آن سوی دریا چگونه زندگی میکنند، خانههایشان چه شکلی است و اینکه آیا در آنجا هم رنگ پوست معیار برخورداری یا محرومیت از حقوق انسانی و اجتماعی است....
٩۱۴/
د ٧۶٢ گ