سارای
قصه دختری به نام سارای، که در ایل با آیدین آشنا می شود و آن دو دل در گروی هم می نهند.آیدین،چوپان ایل می شود،خان هنگام شکار سارای را می بیند و با وجود داشتن همسر و فرزندان متعدد،وسوسه دستیابی به سارای رهایش نمی کند.بزرگان ایل دست رد به سینه پیکهای خان می زنند و سارای و آیدین بطور رسمی نامزد می شوند.مادر آیدین بیمار می شود و آیدین مجبور می شود به سرعت ایل را هنگام کوچ رها کند و به خانه برگردد.مادر می میرد و آیدین تا هفت شب،سوگوارانه در خانه می ماند.در همین هنگام خان با همراهانش به ایل حمله می کند و با تهدید به کشتن پدر سارای و دیگر اهالی،سارای را وادار به همراهی با خود می کند.سارای خود را از روی پل به داخل رودخانه پر آب می اندازد تا تسلیم خفت خان نشود.
مشخصات فیلم و صوت
منبع قصه
:
قصه های بومی محلی
مدت قصه گویی
:
٢٠-۱۵ دقیقه
فرمت فایل
:
صوتی و تصویری