موسی و شبان

دسته : شعر خوانی

این اثر خلاصه‌ای مناسب سازی شده برای مخاطب کودک ونوجوان است که از دفتردوم مثنوی معنوی انتخاب شده است.

شرح فیلم و صوت


کو همی‌گفت ای گزیننده اله

دید موسی یک شبانی را به راه

چارقت دوزم کنم شانه سرت

تو کجایی تا شوم من چاکرت

شیر پیشت آورم ای محتشم

جامه‌ات شویم شپشهاات کشم

وقت خواب آید بروبم جایکت

دستکت بوسم بمالم پایکت

ای بیادت هیهی و هیهای م

ای فدای تو همه بزهای من

گفت موسی با کی است این ای فلان

این نمط بیهوده می‌گفت آن شبان

این زمین و چرخ ازو آمد پدید

گفت با آنکس که ما را آفرید

خود مسلمان ناشده کافر شد

گفت موسی های بس مدبر شدی

پنبه‌ای اندر دهان خود فشار

این چه ژاژست این چه کفرست و فشار

کفر تو دیبای دین را ژنده کرد

گند کفر تو جهان را گنده کرد

آفتابی را چنین ها کی رواست

چارق و پاتابه لایق مر تراست

آتشی آید بسوزد خلق را

گر نبندی زین سخن تو حلق را

جسم و حاجت در صفات ذوالجلال

با کی می‌گویی تو این با عم و خال

چارق او پوشد که او محتاج پاست

شیر او نوشد که در نشو و نماست

گفت ای موسی دهانم دوختی

گفت ای موسی دهانم دوختی

رو نهاد اندر بیابان و برفت

جامه را  بدرید وآهی کرد تفت

بنده ما را زما کردی جدا

وحی آمد سوی موسی از خدا

یا برای فصل کردن آمدی

تو برای وصل کردن آمدی

ابغض الاشیاء عندی الطلاق

تا توانی پا منه اندر فراق

هر کسی را اصطلاحی داده‌ام

هر کسی را سیرتی بنهاده ام

در حق او شهد و در حق تو سم

در حق او مدح و در حق تو ذم

از گرانجانی و چالاکی هم

ما بری از پاک و ناپاکی همه

بلک تا بر بندگان جودی کنم

من نکردم امر تا سودی کنم

ما زبان را ننگریم و قال را

ما زبان را ننگریم و قال را

سوخته جان و روانان دیگرند

موسیا آداب‌دانان دیگرند

عاشقان را ملت و مذهب خداست

ملت عشق از همه دینها جداست

عشق در دریای غم غمناک نیست

لعل را گر مهر نبود باک نیست

رازهایی گفت کان ناید به گفت

بعد از آن در سر موسی حق نهفت

ملت عشق از همه دینها جداست

ملت عشق از همه دینها جداست

دیدن و گفتن بهم آمیختندد

بر دل موسی سخنها ریختند

در بیابان در پی چوپان دوی

چونک موسی این عتاب از حق شنید

گفت مژده ده که دستوری رسید

عاقبت دریافت او را و بدید

هیچ آدابی و ترتیبی مجو

هیچ آدابی و ترتیبی مجو


مشخصات فیلم و صوت
شاعر : مولوی (محمد بلخی)
قالب شعر : مثنوی
اجرا کننده : پری کیانیان