رنگ مادر، رنگ زندگی

دسته : عاطفی
زیر رده : داستانک
گونه : واقعی (رئال)
گروه سنی : ۱٨ سال به بالا سال
نویسنده : نکیسا عوض مطلق - مربی هنری استان گیلان

نوستالژی دوران کودکی

شرح داستان

رنگ مادر، رنگ زندگی                             

نسیم، آرام پرده­های ابریشمی خانه­ی مادری را به کنارکشید و خورشید چشمانم را نوازش می­کرد. پلکهایم را به آرامی باز کردم عطر گلهای یاس مادرم ، نفس را پر می­کرد.

مادرم خیاط بود و عاشق رنگها ،گلهای مهرش را درپاچه­های ذهنمان می­کاشت. او انگشتان آبرنگی داشت . عشق را در تمام دیوارهای سبزخانمان جاری می کرد. هر نقشی ،رنگی.

آبی،  رنگ پدرم بود رنگی که جریان داشت و وسیع،آغوش که می­گشود چون دریا،خنکی و نسیم و گرمای شنهای ساحل وجودمان رادر بر   می­گرفت .

آنوقت بود که بال می­گشودیم و در آسمان زندگی اوج می­گرفتیم ،

حال ما خود آبرنگ زندگی خود بودیم .مهر می­کاشتیم و آبی سیراب می­کردیم و سبزمی­شد باورهایمان،

حال تو گلدانی باش تا مهر وجودم را به تو ارزانی کنم . آنوقت  رنگین کمانی می­شوی از رنگها ،

آبی­ات دریا ،سبزی­ات جنگل و گل می شوی در هر قلبی ...       

نکیسا عوض مطلق . مربی هنری  

مشخصات داستان
سال تولید : ۱٣٩۵
زبان : فارسی