سگی که قار قار میکرد
آقا سگه دیگر نمیتواند واقواق کند نزدیکتر میرود و میگوید: واق میو واق/ واق قار واق/ واق کواک واق/ واق جیک واق!!!
این قصه مربوط به هجدهمین جشنوارهی بینالمللی قصهگویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
آقا سگه دیگر نمیتواند واقواق کند نزدیکتر میرود و میگوید: واق میو واق/ واق قار واق/ واق کواک واق/ واق جیک واق!!!
آقای دکتر از سگ میخواهد دهانش را باز کند. ته گلوی او دو چشم براق میبیند و دستش را به درون میبرد و گربهای را بیرون میکشد. دکتر به سگ میگوید: «حالا دیگر گربه کوچولو را اذیت میکنی؟» پس از آن چند بار از سگ میخواهد واق واق کند و هر بار حیوانی را از دهان او بیرون میکشد. در نهایت دکتر تصمیم میگیرد برای ادب شدن سگ آمپول خاصی به او بزند شاید به این ترتیب گربه آزاری از یادش برود.