سفر زمستان
مادر سپید موی زمستان سوار بر کالسکه ی ابرها از کلبه ی زمستانی خود بیرون می شود و وجب به وجب آسمان را طی می کند ، از کنار ماه می گذرد ،به ستاره افق سلام می دهد و
مادر سپید موی زمستان سوار بر کالسکه ی ابرها از کلبه ی زمستانی خود بیرون می شود و وجب به وجب آسمان را طی می کند ، از کنار ماه می گذرد ،به ستاره افق سلام می دهد و سر انجام بر روی کوهی فرود می آید ،کلاه برفی کوهساران را می آویزد ،برف را برشانه های دشت ها می بافد ، درختان لخت و عور را می خواباند و آب برکه را با خمیازه ای یخ می کند ، چه جادویی می شود در دل ستاره ی افق با سو سو زدن به برکه ی یخ زده! مادر پیر زمستان آرام آرام به کاج های سبز و بلند قامت روانه می شود و با نوازش دستان پر مهرش غم تنهایی را از آنان می رباید و هّزاران را در قلبشان پناه می دهد .